شرح حال مرحوم آیت الله محمد ایمانی لاهیجانی}
(قسمت دوم)
نقل از دانشنامه اسلامی
محمدتقی ادهم نژاد لنگرودی، ستارگان حرم، جلد 19، صفحه 12-39
در قم
حاج شیخ محمد ایمانی بعد از یک سال و اندی تحصیل، در سال 1323 ش وارد حوزه علمیه قم شد و در مدرسه دارالشفای قم سکنا گزید و به فراگیری دانش آل محمد صلی الله علیه و آله پرداخت. کمی سن، دوری از خانواده، غربت و تنهایی، عدم تمکن مالی و... شرایط بسیار سختی را در ابتدای ورود به قم، برایشان به وجود آورد؛ به گونهای که شنیدن خاطرات آن دوران، هر کسی را به تحسین در مقابل اراده و عزم خلل ناپذیر ایشان وامیدارد.
آیت الله ایمانی میگوید: «در آن ابتدا که وارد قم شدیم به مدرسه فیضیه رفتیم؛ اما برای اقامت، حجرهای را که خالی از طلبه باشد، نیافتیم. لذا مجبور شدیم اسباب و وسایل مختصر خود را در کنار حیاط بگذاریم و مدتی در همان جا ساکن شویم. پس از چندی بلاتکلیفی تصمیم گرفتیم یکی از مدرس ها را برای اقامت برگزینیم. همین کار را انجام دادیم اما چون این کار ما سابقه نداشت، حتی الامکان کوشیدیم تا مزاحمتی برای تشکیل دروس ایجاد نشود. لذا قبل از ورود استاد، اسباب و وسایل خود را جمع میکردیم و در کناری میگذاشتیم و پتوی خود را به نشانه احترام در جای استاد پهن میکردیم. پس از گذشت چندی، یکی از حجرهها خالی شد و ما به آن جا منتقل شدیم».[11]
آری شوق و علاقه زایدالوصف معظم له به تحصیل علوم دینی به گونهای بود که حتی زمانی که ازدواج کرد، تا مدتی دست از حجرهنشینی برنداشت و تنها هفتهای یکی دو روز برای دیدار خانواده به منزل میرفت.
استادان
آیت الله ایمانی تحصیلاتش را با جدیت، پشتکار، عزم و اراده آهنین در حوزه علمیه قم ادامه داد. وی قسمت زیادی از مقدمات را نزد آیت الله ممجد لنگرودی فراگرفت و شرح لمعه را در محضر آیت الله صدوقی یزدی و شیخ اسدالله اصفهانی، رسائل و کفایه را نزد آیت الله مجاهدی تبریزی و سلطانی طباطبایی، و مکاسب را نزد آیت الله بهجت به خوبی فراگرفت. او قسمت زیادی از متون سطح را بدون استاد، با دوستان، با دقت و حوصله فراوان به مباحثه پرداخت.
آیت الله شیخ محمدعلی فیض لاهیجانی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در این باره میگوید: «بنده و حضرت آیت الله امینیان عضو خبرگان رهبری در گیلان و امام جمعه آستانه اشرفیه با مرحوم آیت الله ایمانی، از مقدمات تا خارج فقه و اصول را سالیان متمادی مباحثه کردهایم. ما برخلاف روال معمول حوزه، قوانین را نخواندهایم؛ بلکه به پیشنهاد مرحوم آیت الله العظمی حاج سید صدرالدین صدر (والد امام موسی صدر) کتاب فصول را خواندیم و بخشی از کتب را بدون استاد با هم مباحثه کردیم؛ مثلاً تمام کتب شرح لمعه که قسمت زیادی از آن را سابقاً نمیخواندند و شاید الان هم نمیخوانند ولی ما از اول کتاب طهارت تا آخر حدود، اقرار، دیات، قصاص، احیاء الموات و... را با هم مباحثه کردیم.
در حوزه این کار سابقه نداشت و کتاب رسائل و مکاسب مرسوم نبود که از اول تا آخر آن را بخوانند؛ ولی ما خواندیم. روزی به اتفاق آیت الله ایمانی، محضر آیت الله سلطانی طباطبایی رفتیم. مقداری از باب انسداد را در یک جلسه برای ما تشریح کردند و مابقی را خودمان رفتیم و آن را مباحثه کردیم. چهار جلد اسفار و چهار جلد اول المیزان را با هم مباحثه کردیم. ما تاکنون نشنیدهایم که طلبهها تفسیر را مباحثه کنند، حتی برخی از دوستان به ما اعتراض میکردند که خواندن کتابهایی همانند قصاص، انسداد، تقیه، عدالت و... در این زمان چه فایدهای دارد، آیا جز اتلاف وقت کاری دیگر انجام میدهید؟
آیت الله ایمانی در جواب اعتراض میفرمودند: درست است خواندن این کتب در حوزه معمول نیست؛ ولی هدف ما از خواندن این ابواب و کتابها این است که بدانیم اسلام و صاحب شریعت، در این باره چه فرموده است و دانستن این نظریه بالاترین فواید را برای ما دارد.[12]
آیت الله امینیان عضو خبرگان رهبری در گیلان و امام جمعه محترم آستانه اشرفیه آورده است: بنده به اتفاق آیات فیض و ایمانی در حدود نه سال از مقدمات تا کفایه را با دقت فراوان و وسواس زیاد مباحثه کردیم و با هم عهد کرده بودیم تا اتمام کامل دروس سطح در درس خارج حاضر نشویم. خوشبختانه اتمام سطح، مصادف شد با آغاز درس فقه کتاب الطهارة آیت الله العظمی بروجردی قدس سره و درس خارج اصول حضرت امام خمینی قدس سره که به اتفاق، حدود ده سال از محضر این وجود پربرکت فیض بردیم و همزمان در درس سایر آیات شرکت میکردیم.[13]
آیت الله ایمانی قدس سره در درس آیات بزرگوار ذیل شرکت و از وجود آنان بهره علمی برده است:
- بروجردی قدس سره؛
- امام خمینی قدس سره؛
- سید مرتضی مرتضوی لنگرودی قدس سره؛
- سید محمد محقق داماد قدس سره؛
آیت الله ایمانی بعد از رحلت آیات مذکور و تبعید حضرت امام، از محضر استادان دیگری استفاده نمود که عبارتند از آیات عظام:
- میرزا هاشم آملی قدس سره؛
- شیخ مرتضی حائری یزدی قدس سره؛
- شیخ محمدتقی بهجت دامت برکاته؛
- علامه بزرگوار سید محمدحسین طباطبایی.
فعالیتها و مسئولیتها
1- مسئولیتهای قضایی:
یکی از ویژگیهای بارز آن عالم ربانی، مسئولیتپذیری وی است. وی با این که مجتهد بود ولی با احساس نیاز جامعه به وجود ایشان، بدون ادعا وارد صحنههای مختلف قضایی و اجرایی میگردید و از گوشهگیری و انزوا به طور جدی دوری میورزید. قبل از این که خدمات وی در سمت قضایی را بیان کنیم فهرست مسئولیتهای معظمله، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را یادآور میشویم.
- قاضی شرع در مازندران و گرگان: وی به دنبال مشکلات فراوانی که عناصر ضدانقلاب و منافقین در این مناطق به وجود آورده بودند از سوی حضرت امام خمینی، طی حکمی به عنوان قاضی شرع منصوب گردید. وی چند سال در این سمت مهم تا حصول امنیت و آرامش، خدمات فراوانی انجام داد که به برخی از آنان اشاره خواهد شد.
- قاضی شرع در خراسان به مدت یک سال از سوی آیت الله شهید بهشتی.
- ریاست دادگاههای استان تهران.
- ریاست دادگاههای ویژه مسکن و کار.
- ریاست شعبه چهارم دیوان عالی کشور تا آخر عمر.
- عضو شورای عالی قضایی کشور.
این شورای قضایی متشکل از شخصیت های برجسته و علمی مانند حضرات آیات: شهید بهشتی، ربانی املشی، آذری قمی، ایمانی، شهید قدوسی، فاضل لنکرانی، موسوی اردبیلی، مقتدایی، خویینی ها، فیض گیلانی، ابطحی کاشانی، بجنوردی، میرمحمدی و... بود که بعد از انقلاب اسلامی تمام پروندههای مهم قضایی از سراسر کشور ابتدا به تهران میآمد و توسط آیت الله شهید قدوسی این پروندهها جهت مطابقت با موازین شرعی به این هیأت در قم ارجاع میگردید و این پروندههای قضایی با بررسی موشکافانه و دقیق اعضا، حکم نهایی صادر و جهت اجرا ابلاغ میشد.
آیت الله فیض گیلانی که عضو این شورای عالی بود میگوید: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اغلب حکمهایی که از سوی قضات شهرها به خصوص در مسأله اعدامیها و مصادره اموال با ضعف و مشکل جدی مواجه بود - که قبل از هر چیز اعتراض و چاره اندیشی حضرت امام را به همراه داشت - جهت دقیق شدن احکام با موازین شرعی و جلوگیری از افراط و تفریط ها به دستور معظمله که شورای عالی قضایی تشکیل شد که سه نفر از اعضا از طرف ایشان منصوب شدند. این شورای محترم، نقش اساسی و مهمی را به عهده داشت و خیلی از احکام نادرست اعدام و مصادره اموال و... را باطل و قضات منصوب شهرها را تعویض کردند. در یک کلمه، خدمت بزرگی به اسلام و انقلاب نوپای اسلامی کردند.[14]
- نماینده محترم ولی فقیه در دانشگاه تربیت معلم و تدریس در این دانشگاه.
فعالیتهای قضایی
یکی از مهمترین ویژگیهای آیت الله ایمانی در طول فعالیتها و مسئولیتهای قضایی، رسیدگی سریع به پرونده متخلفان و صدور حکم قاطعانه و با صلابت ایشان بود که به مواردی از آن اشاره میشود:
1- برقراری امنیت و آرامش در مازندران:
استان مازندران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، کانون تجمع منافقان، اشرار و عناصر ضدانقلاب شده بود و به دنبال آن، ناامنی، شرارت، دزدهای زیاد و... مردم انقلابی و خونگرم استان مازندران را رنج میداد. مهمتر آن که مردم نسبت به تشکیلات قضایی و انتظامی استان، بیاعتماد بودند و هر آن احتمال وقوع حوادث خونین و غیرقابل جبران میرفت منطقه برای برقراری امنیت و آرامش، نیازمند حضور جدی انسانی شجاع، متقی، مدیر و مدبر در رأس امور قضایی استان بود.
حضرت امام خمینی در تاریخ 9 جمادی الاول 1399 طی حکمی معظمله را به سِمَت حاکم شرع منصوب نمودند. که متن حکم امام بدین شرح است: «بسمه تعالی. جناب حجة الاسلام آقای حاج شیخ محمد ایمانی دامت افاضاته بدین وسیله به جنابعالی مأموریت داده میشود به شهرستان گرگان و بابل بروید و در دادگاههای انقلاب اسلامی آن جا حضور بهم رسانده، متصدی مقام قضاوت شوید. ضمناً پرونده زندانیان آن سامان را نیز رسیدگی نموده اقدامات لازمه را بنمایید. روح الله الموسوی الخمینی[15] 9 جمادی الاولی 1399».
آیت الله ایمانی با حکم حضرت امام وارد استان مازندران گردید و به ریشهیابی عوامل و حل مشکلات قضایی استان پرداخت. فرزند ایشان که در طول این ایام همراه ایشان بود چنین میگوید: من با ایشان وارد بابل شدم. عوامل نفوذی با تجاربی که بدست آورده بودند، با تبلیغات منفی و گسترده، مانع صدور هر گونه حکمی میشدند. مرحوم والد در مرکز دادگاههای استان، مستقر شد و مشغول مطالعه دقیق پروندهها و صدور قاطعانه حکم گردید.
وی بی اعتنا به تبلیغات، به انجام تکلیف الهی و انقلابی پرداخت. به خوبی به یاد دارم که پدرم رئیس شهربانی وقت استان را دستگیر و زندانی کرده بود؛ ایشان در ظاهر زندانی، ولی در حقیقت آزاد بود و چون ایادی زیادی در استان و خارج استان داشت هیچ قاضی حاضر به رسیدگی پرونده وی نمیشد؛ زیرا احتمال آشوب و فتنه زیاد بود، معظمله با مطالعه پرونده، این رئیس شهربانی را به دادگاه احضار نمود و ایشان را محاکمه کرد. در هنگام محاکمه وی، ایادی ایشان با زنگهای متعدد و شعارهای تند و ارسال پیامها شروع به تهدید و ارعاب نمودند و حتی جمعیت زیادی دور تا دور کاخ دادگستری اجتماع نمودند؛ ولی معظمله بدون اعتنا پرونده وی را مورد بررسی قرار داد و ایشان را به دلیل ارتکاب جرائم مختلف، مستحق اعدام دانست.
حکم اعدام، جهت اجرا صادر شد و در حضور طرفداران، این فرد را اعدام نمود و قبل از اعدام این فرد، به هوادارانش هشدار جدی داد و بعد از اجرای حکم بدون واهمه از میان همان جمعیت طرفدار، سوار ماشین شد و به منزلش رفت. این شهامت، شجاعت، جسارت و بی اعتنایی به اشرار و صدور حکم قاطعانه و آن هشدار، باعث پراکنده شدن اشرار و ترس و وحشت آنان از اجرای آشوب خیابانی و باعث تقویت روحیه مردم انقلابی منطقه و نیروهای حزب الله و موجب امنیت و آرامش شهر گردید.
ریشه منافقان و اشرار در مازندران از بیخ و بن کنده شد و مهمتر این که ایادی آن فرد معدوم دست از تبلیغات برنداشتند و اخلال گران اقدامات زیادی را جهت جلوگیری از صدور حکم قاطعانه نسبت به سایر افراد انجام دادند. جنجال زیاد شد، به طوری که شهید بهشتی در دفاع از معظم له و احکام صادره در صفحه تلویزیون حاضر شد و به حمایت از احکام پرداخت.
2- عدالت سبز:
مرحوم پدرم گاهی کارهای متضادی انجام میداد. به عنوان مثال، در شهرستان بهشهر یک جوان به ظاهر حزب اللهی اقدام به آتش زدن استادیوم ورزشی شهر نمود و خیلی ها انتظار داشتند که معظمله حکم قضایی را درباره این جوان اجرا نکند ولی برخلاف انتظار و تصورات بی جای برخی عناصر، معظمله وی را در همان استادیوم در دادگاه علنی حکم به شلاق داد و حکم الهی بر این جوان جاری شد. این تدبیر در احکام اسلامی با مقبولیت عمومی مواجه شد؛ اما روزی ایشان در دفتر نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه با خبر میشوند که یکی از نگهبانان با خانم دکتری که استاد گروه فیزیک دانشگاه بوده، برخورد ناملایمی داشته است. ظاهراً آنان به خاطر بدحجابی از ورود وی به دانشگاه ممانعت به عمل میآورند که همین امر اعتراض سایر استادان را به همراه داشته است. معظمله با تدبیری به سرعت شماره تلفن آن استاد و خانم دکتر را گرفته و با وی تماس میگیرند و ضمن معرفی خود، وقت ملاقات گرفته و با حضور در منزل از وی تفقد و دلجویی به عمل میآورند. این اقدام معظمله موجب خاموش شدن فتنه در دانشگاه و خرسندی استادان و حفظ این سرمایههای علمی و دانشگاهی و نیز منجر به رعایت حجاب ظاهری آن خانم گردید.[16]
3- خلع سلاح منافقین:
یکی از فضلای مازندرانی میگفت: منافقین، منطقه مازندران را قُرق کرده بودند و بیمحابا اعلام قدرت و مبارزه با انقلاب و امام مینمودند. در استان مازندران به خصوص در شهرستان بهشهر اقدامات مرحوم ایمانی در خلع سلاح کردن و بیرون نمودن با ذلت آنان و پاک نمودن منطقه از لوث وجود این عناصر امریکایی به واقع قابل تحسین است.
4- مبارزه با سرکردگان قاچاق:
آیت الله ایمانی طی حکمی از سوی آیت الله قدوسی، برای سامان بخشیدن به پروندههای بلاتکلیف قاچاق چیان به استان خراسان، اعزام گردید و در مشهد مقدس به مدت یک سال مشغول انجام وظیفه خطیر قضا گردید. این مسافرت بدان جهت صورت گرفت که در اذهان عمومی عدم قدرت و برخورد قاطعانه با قاچاق چیان به شدت مطرح بود. معظمله در این مدت، با بررسی دقیق پروندهها، زندانیان بی گناه را آزاد و سرکردگان قاچاقچی را اعدام کرد که منجر به خوشحالی دوستداران انقلاب گردید.[17]
5- حل معضلات انقلاب:
آیت الله ایمانی پس از برقراری امنیت و آرامش نسبی در حوزه مأموریتشان در سال 1362 ش. به تهران منتقل شده و به سرپرستی دادگاههای ویژهای که برای حل معضلات انقلاب اسلامی تشکیل شده بود، منصوب شد. «دادگاه ویژه مسکن» از جمله همین دادگاهها بود که جهت حل و فصل مشکلات مجموعههای مسکونی در تهران که به علت بدهی صاحبان فراری رژیم به بانک ها بلاتکلیف مانده بود، تشکیل شد.
«دادگاه ویژه کار» نیز یکی دیگر از مواردی بود که معظمله به ریاست آن منصوب شد. در آن زمان، عدم وجود یک قانون کار مدون و مشخص، باعث بروز اختلافاتی بین کارگران و کارفرمایان شده، مشکلات زیادی را برای نهال نوپای انقلاب اسلامی به وجود آورده بود. اما این دادگاههای ابتکاری که علاوه بر علم و آگاهی فنی به قضا، تجربه برخورد با مسائل جدید را نیز میطلبید با سرپرستی مرحوم ایمانی، در مدت کوتاهی توانست با اتخاذ راهکارهای مناسب، بر مشکلات فائق آید و اوضاع را سر و سامان دهد.
6- خدمت در زمان تصدی دیوان عالی:
معظم له پس از انجام وظیفه در سمتهای مختلف قضایی به دیوان عالی کشور منتقل شد و از سوی آیت الله موسوی اردبیلی به عنوان ریاست شعبه چهارم دیوان عالی منصوب و تا پایان عمر پربرکتش به خدمتگزاری مشغول بود.
نقش آیت الله ایمانی در این شعبه که معمولاً پروندههای سنگین قضایی به آن ارجاع داده میشد، بسیار حساس و سرنوشت ساز بود. همه قضات مجرب به شهامت، تیزبینی و هوشمندی مرحوم ایمانی اذعان داشتند. او در این مقام، با علم، آگاهی و با درایت عمل میکرد و دقت را فدای سرعت و یا بالعکس نمینمود و تسلیم جنجال تبلیغاتی و سیاسی نمیشد.
صدور احکام تأثیرگذار
1- یکی از فرزندان معظمله درباره حساسیت کار ایشان در این شعبه چنین میگوید: «شاید جریان آقای پدرام تجریشی را در جراید خوانده باشید. وی نوجوانی بود که مادر نداشت و بین او و زن پدرش اختلاف شدیدی وجود داشت وقتی او کشته شد بر همین اصل جنجال وسیع و گستردهای را به راه انداختند و به حکم اولیه دادگاه که قاتل این نوجوان را زن بابا میدانست اعتراض داشتند. این حکم به شعبه چهارم جهت تجدیدنظر آمد. مرحوم والد با مطالعه دقیق پرونده و مطابقت با موازین قانونی و شرعی و با اجرای «قسامه» زن بابا که متهم اصلی بود را تبرئه کرد که این رأی باعث اعتماد عموم شد، که بعدها فیلمی درباره این حادثه ساخته شد و این رأی نشان دهنده استقلال و شهامت وی میباشد که بدون تأثیرپذیری از اوضاع پیرامون، حکم واقعی را صادر کرد».
2- زمانی ایشان زنی را محکوم به اعدام کرد و حکم، اجرا شد. اخلال گران و منافقان جنجال زیادی به راه انداختند که این زن حامله بوده است؛ اما شواهد و مدارک پزشک قانونی این ادعا را تأیید نمیکرد. جوسازی ادامه پیدا کرد، تا این که شهید بهشتی بدون اطلاع مرحوم آقا تحقیقاتی را به عمل آورد و قبل از تحقیقات فرموده بود من آقای ایمانی را میشناسم؛ ایشان حکم بدون سند نمیدهند. ضدانقلاب برای درهم شکستن شخصیت شهید بهشتی با این ادعا تلاش میکردند. در بررسیهای به عمل آمده، صحت حکم و فرمایش شهید بهشتی برای همگان ثابت شد.
3- وی همان طور که در صدور احکام قاطعانه بر علیه خلافکاران جدی بود، در برابر خطاهای برخی از قضات هم حساسیت نشان میداد که به موارد زیادی میتوان اشاره کرد. در یکی از دادگاهها قاضی اصرار داشت که به زور از شخصی برای ارتکاب به زنای محصنه اقرار بگیرد که مرحوم ایمانی تذکر داده بود در سیره نبوی، چنین روشی تجسس بشمار میآید و این حرام است. بنابراین حکم را نقض کرد».
4- صراحت لحجه: در زمان مسئولیت شان در دیوان عالی کشور، شخصی به جرم اختلاس مبلغ کلانی از بانک، به مجازات محکوم شد. آن فرد با تلاش فراوان شخصی را که با مرحوم والد آشنایی قدیمی داشت پیدا کرد و به امید تغییر نظر ایشان، آن شخص را واسطه قرار داد و همراه او به منزل حاج آقا به قم آمد. اما همین که مرحوم آقا از قضیه مطلع شد و آن فرد متخلف را شناخت، با صراحت لهجه شگفت انگیز و بدون این که اسیر تعارفات معمول شود خطاب به شخص واسطه گفت: این آقا، این مبلغ گزاف را از بانک که در حقیقت پول و مال مردم است، اختلاس کرده و حالا آمده این جا تا ما او را تبرئه کنیم! شخص واسطه که گویا تازه فهمیده بود که جریان از چه قرار است با شرمندگی خداحافظی و منزل را ترک کرد.[18]
..............رجوع شود به قسمت سوم
.: Weblog Themes By Pichak :.